شک کرده بـودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “مـ…ــن” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من
شک کرده بـودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “مـ…ــن” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد...
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
چه کسی حرف مرا می فهمد؟
چه کسی درد مرا می داند؟
در پس پرده ی اشک چشمم
چه کسی راز مرا می خواند؟
چه کسی واژه ی تنهایی را
در دل غم زده ام می بیند؟
خودم میدانم کهنه شده ام و تکراری...! آنقدر کهنه که میشود روی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت.. بنویس و .....برو!
یه دل میگه برم،برم،یه دلم میگه نَرَم،نَرَم
طاقت نداره دلم،دلم، بی تو چه كنم
پیش عشق ای زیبا،زیبا،خیلی كوچیكه دنیا،دنیا
با یاد توام هرجا،هرجا،تركت نكنم
سلطان قلبم تو هستی،تو هستی
دروازه های دلم را شكستی
پیمان یاری به قلبم تو بستی
با من پیوستی
اكنون اگر از تو دورم به هرجا
بر یار دیگر نبندم دلم را
سرشارم از آرزو و تمنا
ای یار زیبا
سخت ترین دوراهی,دوراهی بین
فراموش کردن وانتظار است,گاهی کامل فراموش میکنی وبعد
میبینی که,باید منتظر می ماندی.
وگاهی انقدر منتظر می مانی,
تاوقتی که می فهمی زودتر از این ها
باید فراموش میکردی
گونه هایت خیس است ؟
باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟
هان ! باران …
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها
همدم خوبی نیست برای درد ها...
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند!
باور کن . . .
هـوس کــرده ام کـه تــو باشـی و مــن باشـم
و هـیچ کـس نبـاشد . . .
آنـگاه داغتــرین آغوشـها را از تنـت . . .
و شیــریـن تــرین بــوسه ها را از لبــانت بیــرون کــشم . . .
بـه تلافــی تــمام روزهایــی کــه مـیخواستمت و نبودی . .
چقدر سخته
کسي رو که دوستش داري نتوني بهش بگي که دوستش داري وچقدر
بده که کسي تورو دوست داشته باشه واينو نتونه بهت بگه
چقدر سخته
تو چشاي کسي که تمام عشقت رو ازت دزديد وبجاش يه
زخم هميشگي رو قلبت هديه داد زول بزني و بجاي اينکه
لبريز کينه و نفرت شي حس کني که هنوز هم دوسش داري
چقدر سخته
دلت بخواد سرتو باز به ديواري تکيه بدي که
يبار زير آوار غرورش همه وجودت له شده
چقدر سخته
تو خيالت ساعتها باهاش حرف بزني اما
وقتي ديديش هيچ چيزي بجز سلام نتوني بگي
چقدر سخته
وقتي که پشتت بهشه دونه هاي اشک گونه هاتو خيس کنه
اما مجبور بشي بخندي تا نفهمه که هنوز دوسش داري
چقدر سخته
گل آرزوهاتو تو باغ ديگري ببيني و هزار
بار خودتو بشکني و اونوقت آروم زير لب بگي
گل من
همیشه دیوونه عشقتون باشید
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
در سکوت شب های تاریک فقط به
تنهاییم می اندیشم
تعداد صفحات : 4